برگشت از کرمانشاه

سلام

چقدر دلم برا وبم تنگ شده بود. لعنتی دوست داشتنی من ♥

مثلا قرار بود برم ایرانگردی :|

بیشتر دندون پزشکی گردی بود :/ :(

از این گوش تا اون گوش. از چونه تا غضروف دماغم درد میکنه :((

10 تا ترمیم داشتم با یه عصب کشی. تازه یادم افتاد جرم گیریشم انجام ندادم

یه اقاهه جلو من بود قرار بود 12 تا پر کنه با عصب کشی. من که میترسیدم دستیاره برگه پذیرششو نشونم میداد میگفت ببین اینو بخودت امیدوار باش. بعدِ من ک اومد بره تو دیدم اوهوع! طرف همون هرکوله که مجسمشو ساختن زدن بالای شهر :|

پیش خودش چی فکر کرده که منو با اون مقایسه کرده ؟؟؟؟ :/

همه واحدا دستیارای خانوم داشتن یا اقلا پسرای ظریف و آروم.منِ بدشانس با یکی بودم که هم خود دکتره هم دستیارش فرزندان رستم بودن :| و من چقدر متنفرم بودم از دستیارش !!!! "مردمو برق میگیره مارو چراغ موشی"

چند دیقه فقط برا پرکردن یکیشون رفتم پیش یه اقاهی با یه دستیار خانوم. وووییی چه جیگری بود خانومه   دماغ عملی. گونه کاشتنی. لبا پروتز. اندام خوش فرم :))

کلا هی حرص خوردم چرا نباید من زیر دست یکی از همینا باشم. همه واحدا پر بود از این جور فرما بعد اتاق 13 نحص با یه دستیار که خود بخود آمپول دست میگرفت سِر میشد آدم :/

اقلا وسط درد گاهی با یه چشم چرونی مرهمی بر دردهایم میگذاشتم

+با وجود افسانه بودن داستان بیستون و فرهاد چقدر این کوه رنگ واقعیت ب خودش گرفته :)

"از اونجایی که بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد" رفتم یه نیم نگاهی به عظمت عشق بندازم

هر هر نخندید خب پست احساسیه. خرابش نکنید جدی میگم

دیدین وقتی یه چیز باارزشو میخوایم بفروشیم چقدر تلاش میکنیم سرمون کلاه نره؟؟ اما چرا عشق با این همه ارزشو اینقدر مفت میدیم میره واقعا؟؟ وما عشق اون افکار منحرفی نیست که اومد تو ذهنتونا. عشق میتونه هر کسی نسبت به هرکس دیگه یا حتی هر چیز دیگه داشته باشه نه صرفا علاقه های بچگونه به جنس مخالف!

خب دیگه اولش که مشعوفتون کردم آخرشم که محظوظ . خوشبحالتون که منو دارید

و من الله توفیق.

برگشت از کرمانشاه